شفق قطبی تو اوج تاریکی پیداش میشه. تو بلند ترین شبای دنیا، تو سردترین سرزمین، جایی که اصلا فکرشو نمیکنی، زیباترین منظره ی دنیا تو آسمون نقش زده میشه. نور های قطب. نورهایی تو دل آسمونِ یه دنیای یخ زده. مهم نیست چقدر سرد باشه، مهم نیست دستات یخ کردن یا چقدر همه جا تاریکه. وقتی اونا میان، رنگ و نور می پاشن به کلِ تاریکی. سرتو که بلند کنی، چرخ خوردن و رقصیدنشونو که ببینی، قلبت گرم میشه و یهو میبینی چقدر دنیا میتونه قشنگ باشه. همه سیاهیا رنگ می بازن و الان تو کلِ جهان، فقط تویی و نورهای شمالی.
اون آدم شفق قطبیه. تو اوج تاریکی، نور می تابونه. تو اوج سرما، یخِ دورِ قلبتو آب میکنه. مهم نیست چقدر تنها باشی، تا وقتی نور شمالی رو تو آسمون میبینی، میفهمی که تا اون هست، تنها نیستی. همین برات کافیه. میفهمی که دنیا چه جای قشنگیه. چون شفق قطبی هست. و یه شفق قطبی عادی نیست. شفق قطبی بنفشیه که دیدنش اونقدر نادره که مثل جادو می مونه. و همینم هست. یه جادوی واقعی.
از الان تا آخرِ دنیا، امروز روزیه که اون جادو پدیدار شد.