Tales From An Enchanted Forest

Tales From An Enchanted Forest
آخرین مطالب
  • ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۰ Whatever

انسان کامل

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۰۵ ب.ظ

اهم.

میدونم پست قبلی رو هنوز چند دیقه هم نیست که زدم. ولی بازم این بیش فعالیه رو ترجیح میدم به اون جمود. ترجیحم نه فقط، خوبه واقعا. احساس زنده بودن میکنم.

هاع میگفتم.

آقا من امسال برا تولد منا هیچی ننوشتم. همون موقع  داشتم فکر میکردم که چی بنویسم، ولی راستش حس میکردم کاری که باید بکنم نوشتن یه متن نیست. عااا، منظورم اینه که، خب. خودمم نمی دونم منظورم چیه. نه نه. ینی، احساس میکردم چیزی مثل اون متن پارسالم که رویایی و شاعرانه باشه و اینا، مناسب نیست. شاید وقتی دوستیا عمیق تر میشن، حرف زدن بدون استعاره هم راحت تر میشه؟ نمدونم. :-؟ شایدم صرفا الان و تو این لحظه چیزی که مناسبه یه چیز سرراست و راحته. منظورم اینه که  لزوما اینکه پارسال اونجوری نوشتم معنیش این نیست که اون موقع دوستیمون عمیق نبوده یا چی. ولی خب مسلما یه سالِ تموم، فرق ایجاد میکنه بهرحال. فور د بتر، البته.

 

منا.

همممم. وقتی میگم دوستیا عمیق تر که میشن یه فرقایی هم ایجاد میشه، شامل چیزای زیادیه. پارسال اون موقع، فکر میکنم یه بار هم با هم بحثمون نشده بود. اون وقتی بود که تا با یکی، مخصوصا مثل تو، که از دوستای خیلی نزدیکم باشه، یه بحثِ هرچقدر هم کوچیک پیش میومد حس میکردم دنیا به آخر رسیده.

میدونی، احساس بزرگ تر شدن میکنم. احساس میکنم اینکه چیزای بیشتری رو با هم پشت سر گذاشتیم، بحث کردیم، ناراحت شدیم، حالا شاید نه چندان جدی، ولی بازم. میدونی، فکر میکنم همه ی این چیزا معنی خوبی دارن. فکر نمیکنم کسی وجود داشته باشه  اینقدر به آدم نزدیک ولی هرگز هیچ تنشی بینشون پیش نیاد. هنوزم وقتی آرمینا میگه که با جری همش میزنن تو سر و کله هم و در عین حال جری بهترین دوستشه، یکم تعجب میکنم. ولی کمتر از قبل، و درک هم میکنم. لازم نیس همیشه گل و بلبل باشه، و این نشونه یه دوستی کامل نیست لزومن. نمیدونم جریان حرفمو به کجا ببرم بعد از این.سخت شد. :همر:

منا، تو برام دوست خیلی عزیزی هستی. مهربونی، حتی اگه خودت فکر کنی نیستی.بی حوصله ای گاهی، درسته، ولی من مشکلی باهاش ندارم. من خنده هاتو دوست دارم، چون در عین شادمانه بودن با یه وقار و متانت خاصیه. ولی من صدای خسته ت رو هم دوست دارم. چیزی که دارم سعی میکنم بگم اینه که دیگه نمیخوام بهت بگم تو یه انسان کاملی. انسان کامل وجود نداره. چیزی که میخوام بگم اینه که، الان من تو رو جور دیگه ای دوست دارم. با همه ی نقصایی که داری. با وقتایی که بی حوصله ای. وقتایی که یهو دلم میگیره و حس میکنم از هم فاصله گرفتیم هم، دوستت دارم. ته قلبم یه اطمینانی هست که میگه این چیزا، مزخرفه. هجومِ تاریکیه، افکار آشغالی، همونطور که خودت میگفتی. :دی 

و میدونی، حس میکنم این نوع دوست داشتن، قشنگ تره. عمیق تره. ینی یه آدمو کامل پذیرفتی، وقتای بدشو دیدی، ناراحتیشو دیدی، عصبانیتشو دیدی. گاهی شک کردی و تردید داشتی در مورد دوستی‌تون، ترسیدی، عصبانی شدی و ناراحت شدی. ولی همش درست شده.

و حالا، حتی بیشتر دوسش داری.

میبینی؟ چیز شاعرانه‌ای نشد زیاد. شاید صرفا تو مودش نیستم، شایدم فقط میخوام ساده حرف بزنم و تلاش نمیکنم چیز خفنی از آب درش بیارم. ترکیبی از همش.

فقط میخوام بگم، من امسال کمتر برات شعر میگم. ولی امسال، شاید حتی بیشتر دوستت دارم. از امسال تا هر وقت که قراره بهترین دوستم باشی، روز به روز که بیشتر میشناسمت بیشتر دوستت دارم.

و خب، تا جایی که به من مربوطه، این "هر وقت"، ینی ابد.

 

تولدت پس از کلی تاخیر مبارک، افسانه سازِ من. :-"

۹۶/۱۲/۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
Miar GreenCedar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی